زبان شیرین و دیرین فارسی چه در قالب فارسی باستان و کتیبه ها و سنگ نوشته های خطوط میخی و چه در قالب فارسی میانه و سنگ نوشته های خطوط پهلوی و چه در قالب فارسی دری و خط فارسی که دارای فرهنگ غنی و پربار ادبیات بعد از اسلام است، همه جا بهترین سرمایة ملی و هویّت ما ایرانیان است. این امانت گرانبها میراثی است که سینه به سینه و نسل به نسل به دست ما رسیده است؛ همین گوهر گرانسنگ است که فردوسی می گوید عجم را با آن بها داده و قدر و قیمت بخشیده است.
بسی رنج بردم در این سال سی
عجم زنده کردم بدین پارسی
زبان پرظرفیت، شیرین و رسای فارسی توانسته است بخش عظیمی از سرزمین های جهان را تحت سیطره معنوی خود قرار دهد و برای ملت ها، فرهنگ و دین و معرفت به ارمغان آورد.
ساقی حدیث سرو و گل و لاله می رود
وین بحث با ثلاثه غسّاله می رود
شکر شکن شوند همه طوطیان هند
زین قند پارسی که به بنگاله می رود
زبان فارسی به واسطة غنای ادبیاتش در دل بلند مفاهیم عرفانی و فرهنگی و هنری امکان گفتگوی گسترده و مباحثات و مفاوضات علمی، ادبی و تاریخی وسیعی را برای فارسی زبانان فراهم آورده است.
تأثیر زبان و ادبیات فارسی برروی ادبیات سایر ملل سابقهای طولانی دارد و آغاز آن روشن نیست همچنان که آغاز پیدایش یک زبان نامعلوم است. ولی بدون تردید زبان و ادبیات ما تأثیر خویش را برروی سایر زبانها از دوران قبل از اسلام شروع کرده و تا عصر حاضر ادامه داده است. رابطه ادبی ایران و هند تاریخ چند هزار ساله دارد و بسیاری از محققان معتقدند که ایران و هند در روزگاران قدیم دارای زبان مشترکی بودهاند. این اعتقاد برمبنای شباهتی است که بین زبان اوستایی با زبان سانسکریت موجود است. زبان اوستایی که در زمان زرتشت مردم بدان تکلم میکردند از نظر لغات و ترکیبات با زبان سانسکریت یعنی زبان ادبی و کهن هندیان شباهت بسیار داشته است بدین جهت برخی از زبان شناسان اظهار نظر کردهاند که ایران و هند در دورههای بسیار دور دارای زبان مشترکی بودهاند که ریشه اصلی زبان اوستا و سانسکریت از آن است. بدین ترتیب از دورههای باستانی ایران و هند با یکدیگر روابط ادبی نزدیکی داشتهاند و از هزاران سال قبل رابطه فکری و فلسفی بین ایران و هند برقرار بوده است.
ما با هند دارای سنن و معتقدات مشابهی هستیم و در مشابهت این سنن و معتقدات، زبان و ادبیات نقش بسیار مؤثری داشته است. دلائل بسیاری وجود دارد که نشان میدهد ایران در زمان ساسانیان با هند تماسهای ادبی و هنری داشته و بسیاری از کلمات فارسی در زبان هندی جذب شده است که هم اکنون از جمله لغات هندی بشمار میرود.
عده زیادی از شعرا و نویسندگان هند که تعداد آنها از صدها نفر متجاوز است آثار خود را به زبان فارسی بوجود آوردهاند.
عده زیادی از شعرا و نویسندگان شبه قاره هند که تعداد آنها از صدها نفر متجاوز است آثار خود را به زبان فارسی بوجود آوردهاند که برخی از آنان مانند اقبال لاهوری شهرتی بیش از بعضی شاعران ایرانی پیدا کردهاند.
محمد اقبال لاهوری پاکستانی که نه زادگاهش ایران است و نه زبان مادریش فارسی است افتخار می کند که به دلیل غنی و پربار بودن زبان فارسی اشعار خود را به فارسی سروده است و می فرماید:
چون چراغ لاله سوزم در خیابان شما
ای جوانان عجم جان من و جان شما
حلقه گرد من زنید ای روشنان آب و گل
آتشی در سینه دارم از نیاکان شما
می رسد مردی که زنجیر غلامان بشکند
دیده ام از روزن دیوار زندان شما
گنجینههای ادب هند نیز با استعانت زبان فارسی در دنیا مورد توجه قرار گرفت. کتاب معروف پنچتنترا (Panchatanatra) که طی قرون گذشته فرهنگ و ادبیات عده زیادی از ملل را غنی ساخته است به وسیله برزویه طبیب ایرانی ترویج گردید. این کتاب که در فارسی بنام کلیله و دمنه معروف است به تمام زبان های زنده دنیا و تعداد بسیاری از زبان های بومی ترجمه شده است و شاید منشاء الهام بسیاری از آثار نویسندگان بزرگ جهان که از زبان حیوانات سخن گفتهاند باشد، ترجمه پهلوی این کتاب که به وسیله برزویه طبیب انجام گرفت قدیمیترین ترجمه از زبان هندی است. پس از تسلط اعراب بر ایران روزبه معروف به ابن مقفع در حدود قرن دوم هجری متن پهلوی کتاب را به عربی ترجمه کرد و بعد رودکی آن را به نظم درآورد. سپس ابولمعالی نصرالله بن عبدالحمید منشی در اوائل قرن ششم هجری آن را از عربی به فارسی ترجمه کرد. اثر دیگری که از هند به ایران آمد و از ایران به سایر زبان های دنیا راه یافت داستان بودایی بلوهر و یوذاسف است. این داستان در قرن ششم یا هفتم میلادی از هند به ایران آمد و به زبان پهلوی ترجمه شد و سپس به زبانهای یونانی، عربی، لاتین و سایر زبانهای زنده ترجمه گردید.
در دورههای بعد از اسلام نظم و نثر فارسی توسط شاعران و نویسندگان ایرانی در هند رواج یافت و تأثیر عمیق برروی افکار و آثار هندی گذاشت. این شعرا و نویسندگان در جریان حوادث و اتفاقات ناگوار راه هندوستان را در پیش گرفتند و دربار هند را مرکز ادبیات فارسی کردند. اقامت شعرای ایران در دربارهای هند نه تنها برروی افکار و آثار هند اثر گذاشت بلکه محیط هند، طرز دید و تفکر خود آنها را نیز تحت تأثیر قرار داد و به عقیده برخی از محققان موجب پیدایش سبک هندی در شعر فارسی گردید.
همان طور که زبان فارسی تحت تأثیر زبان و ادبیات عرب قرار گرفته و در بسیاری از جهات ادبیات و زبان عرب برغنای ادب فارسی افزوده است زبان و تمدن عرب نیز از هرلحاظ تحت تأثیر ادبیات و تمدن ایران قرار گرفته است به طوریکه این تأثیر متقابل جنبه یک داد و ستد معنوی دو جانبه دارد که به دورههای خیلی گذشته مربوط می شود . زبان و ادبیات فارسی و عربی به واسطه پیوندهای استوار و تأثیر متقابلی که در گذشته بین آنها وجود داشته و در سطح علمی و تحقیقاتی و ادبی هریک مکمل یکدیگر شدهاند. پس از تسلط اعراب بر ایران نفوذ تمدن و فرهنگ کشور باستانی ما برروی فرهنگ و تمدن عرب شروع شد زیرا ایرانیان مردمی متمدن و آشنا بعلوم و فنون و رسوم و آداب کشورداری بودند.
پیروزی اعراب در غالب سرزمینها، نه تنها یک پیروزی سیاسی و نظامی به شمار میرفت بلکه پیروزی معنوی نیز محسوب میشد. پس از غلبه نظامی بر سرزمینها و ملتها و نفوذ زبان، ادبیات و مذهب آغاز میشد و کمتر کشوری بود که از نظر سیاسی و نظامی تحت سلطه اعراب قرار گیرد و از نظر مذهب و زبان بدون تأثیر و بیتفاوت باقی بماند. حتی سرزمینهایی مانند مصر که تمدنی با سابقه داشتند تحت تأثیر زبان عربی زبان کهن خود را بکلی فراموش کردند. بدیهی است ثروت و غنای زبان عرب و جنبههای مثبت مذهب مقدس اسلام، مخصوصاً تعالیم پرارزش آن که مبتنی بر اصول دموکراسی، آزادی و برابری کامل انسان است به پیروزیهای معنوی عرب بر سایرین کمک شایان کرد. گرچه موازین و اصول مقدس اسلامی مردم عدالتخواه ایران را شیفته خود ساخت اما زبان عرب با تمام غنا و ثروت خود نتوانست جای زبان پارسی را بگیرد و آن را نابود سازد. علت این امر را باید در چگونگی زبان و ادب پارسی جستجو کرد. بدون شک زبان دربارهای باشکوه هخامنشی و ساسانی که آثار پرارزش و کتابهای گرانبهایی از آن باقی بود حتی در شرائط سختتری از پیروزی و تسلط اعراب قابل زوال نبود. بدین جهت ایرانی ها برخلاف ملل دیگر نه تنها زبان خود را در برابر تسلط طولانی عرب از دست ندادند بلکه تمدن و زبان و ادبیات عرب را نیز تحت تأثیر گرفتند. میدانیم که در زمان ساسانیان کتابهای علمی و ادبی و فلسفی و داستانی به تعداد قابل توجهی تألیف و ترجمه شد که از آن میان میتوان بندهشن-دینکرت-کارنامه اردشیر بابکان-ایاتکار زریران-ارداویر افنامه-زرتشت نامک-مینو خرد-خدای نامک-داستانهای دینیک و شهرستان های ایران را نام برد. این آثار با مطالب عمیق فلسفی،، علمی و ادبی خود نشانه غنای سرشار فکر و اندیشه و همچنین زبان و ادبیات ایران در آن دوران است. فکر و اندیشه و ادبیاتی که قرنها بعد حتی صحنه تأترهای بزرگ اروپا را نیز تسخیر کرد.
گفتیم که پس از تسلط اعراب بر ایران نفوذ تمدن و فرهنگ کشور ما برروی فرهنگ و تمدن عرب آغاز شد. ایرانیان که بنیعباس را در رسیدن به خلافت و برانداختن بنیامیه کمک کرده بودند در دوره عباسیان نفوذ فروانی یافتند و اداره امور سرزمینهای اسلام را به عهده گرفتند. آنها خلفا را به تعقیب روش شاهان ساسانی و اخذ تمدن و فرهنگ ایرانی وادار میکردند. تا زمان حجاج بن یوسف ثقفی اصول دیوانی به روش دوره ساسانی اداره میشد و دفاتر را به خط و زبانهای پهلوی مینوشتند. در روزگار عباسیان نقل و ترجمه علوم از زبان های دیگر بزبان عربی رواج یافت و تمدن درخشان اسلامی بوجود آمد. مردم ما در تشکیل و پیشرفت این تمدن که مدت چند قرن شرق و غرب را به نور خود روشن کرد سهم بسزایی داشتند. نویسندگان و محققان ایرانی در صرف و نحو زبان عرب زحمت فوقالعاده کشیدند. عبدالله ابن مقفع دانشمند ایرانی بسیاری از کتب پهلوی را به عربی ترجمه کرد و در زبان عرب ایجاد لغت و وضع اصطلاحات علمی نمود. سیبویه الکتاب را در صرف و نحو عربی نوشت که از مهم ترین کتب در این رشته به شمار میرود. دانشمندانی نظیر موسیبن شاکر خوارزمی تألیفات گرانبهایی به زبان عربی نمودند. امروز گنجینه نظم و نثر مؤلفات تحقیقی عرب از تألیفات و تصنیفات شعرا و نویسندگان ایرانی غنی شده است. بسیاری از ایرانیها تألیفات گرانبهایی به زبان عربی نمودند مانند بلعمی، محمدبن جریرطبری، زکریای رازی، محمدبن یعقوب کلینی، ابونصرفارابی، حمزه اصفهانی، ابن باویه، ابوریحان بیرونی، صاحب بن عباد، بدیع الزمان همدانی، ابوعلی مسکویه، ابوعلی سینا و دیگران.
ایرانی ها در شعر عرب نیز ذوق و استعداد فراوانی از خود نشان دادند، آنها مضامین و مفاهیم جدیدی را در شعر عربی وارد کردند و اعراب را با محیط دیگری آشنا کردند. این محیط پر از باغ ها و بوستانها و سرشار از صفا و پاکی و آزادگی بود. شعرای ایرانی و پیروان آنها در ادبیات عرب بنام محمدثین یا نورآوران مشهور هستند که عبارتند از: ابونواس، مهیار دیلمی، بشاربن برد و دیگران زیرا آنها مضامین نو و مفاهیم تازهای به شعر عرب ارزانی داشتند.
این تأثیر تنها مربوط به نویسندگان و شعرای ایرانی نیست بلکه بیشتر با زبان و ادبیات پارسی و فکر و اندیشه ایرانی ارتباط پیدا میکند.
اگر شعرای ایرانی مضامین و مفاهیم جدیدی را به شعر عرب ارزانی داشتند و نویسندگان ایران آثار گرانبهایی به زبان عرب تألیف نمودند بدان علت بود که فصاحت و بلاغت زبان پارسی را عیناً به زبان عرب منتقل میساختند زیرا فصاحت و بلاغت از زبانی به زبان دیگر منتقل میشود. در حقیقت زبان فارسی فصاحت و بلاغت خود، و فکر و اندیشه ایرانی غنا و ثروت خویش را رایگان به زبان عرب هدیه کردند.
ادب فارسی دروازه دنیای جدید را برروی اعراب گشود.
نخستین تأثیر ادبیات ایران و اندیشه و هنر مردم سرزمین ما را باید در آثار مقدس یهود و هند و مسیحی جستجو کرد. در این آثار به خوبی میتوان تأثیر تاریخ ایران و ادبیات کهن این کشور را ملاحظه کرد. نمونه آن برخی از داستانهای تورات مانند استراست که در قرون بعد خود منبع الهام نویسندگان و شعرای بزرگی قرار گرفتهاند. تراژدی استرEsther اثر راسین از جمله آثاری است که منبع آن را باید در تورات جستجو نمود.
پس از این آثار، برای روشن ساختن تأثیر ادبیات فارسی برآثار اروپایی، قرون وسطی و دوره رنسانس را پشت سر گذاشت و وارد قرن هفدهم گردید.
ترجمه آثار بزرگ ادبی پارسی به زبانهای اروپایی از یک سو و انتشار سفرنامههای متعدد جهانگردان و محققان اروپایی مقدمهای برای شروع نفوذ فارسی و فکر و اندیشه بزرگان ایران در ادبیات اروپا بود.
در قرن هفدهم برخی از آثار ادبی ایران مانند گلستان سعدی به زبان فرانسه ترجمه شد. انتشار این ترجمهها و همچنین سفرنامههای جهانگردان معروفی مانند شاردن و تاورنیه مردم اروپا را به فرهنگ و ادب ایران علاقهمند ساخت و آنها را متوجه گنجینه غنی و پرارزش هنر و ادبیات فارسی نمود.
علل و عوامل دیگری نیز باعث شد که ایران با دربارهای پرشکوه و آیین باستانی خود مورد توجه تراژدینها و کلاسیکهای بزرگ اروپا قرار گیرد و آثار پرارزشی توسط کرنی، راسین، ولتر، خانم اسکودری، رترو، متاستازیو، اخیلوس و دیگران بوجود آید که از میان آنها باید سورنا، ردگون، استر، خسرو ، مهرداد، بایزید، کوروش کبیر و غیره را نام برد.
در قرن هیجدهم از آثار ادبی ایران باستان کتاب اوستا مورد توجه اروپاییان قرار گرفت و بسیاری از محققان را به تحقیق در مورد زرتشت پیامبر و دین او وادار ساخت. حتی قبل از آنکه محقق بزرگ فرانسه انکتیل دوپرون Anquetil-Dupperron متن و ترجمه کامل زند اوستا را به زبان فرانسه منتشر سازد تعلیمات زرتشت و مطالب اوستا مورد توجه محققان و نویسندگان اروپایی قرار گرفته بود، چنانکه ولتر در 1760 تراژدیگبرها را منتشر ساخت که قهرمانان آن زرتشتیان ایرانی بودند و تأثیر تعلیمات زرتشت و کتاب اوستا در آن دیده میشود. انتشار کتاب زند اوستا سرآغاز تحقیقات عمیقی از طرف محققین و مستشرقین و نیز انتشار آثار مهمی در اروپا مخصوصاً فرانسه بود. همه این آثار از تعلیمات زرتشت و کتاب زند اوستا الهام گرفتهاند. نمونه کوچکی از این آثار از قطعهای است که آندره شنیه در اثر معروف خود LInvention سروده و آقای شجاع الدین شفا آن را ترجمه کردهاند که این طور شروع میشود:
همه جا اورمزد و اهریمن سرگرم پیکارهایی سهمگینند.
همهجا زندگی و مرگ، نور و ظلمت، روح و ماده در عین آمیختگی با هم میجنگند.و هرگز دست پیوند به یکدیگر نمیدهند.
اما روح روشنایی، در این آشفتگی و پریشانی، روز و هماهنگی را میآفریند.
جاذبه پنهان عناصر پراکنده را در مییابد و آنها را بسوی هم میخواند. و در همه جا اجزاء آشتی ناپذیر را جدا از هم، در فواصلی متناسب قرار میدهد تا همه آنها با هم در صلح و صفا بسربرند....
در آثار مختلف لامارتین و ویکتورهوگو نیز تأثیر تعلیمات و مطالب زند اوستا بخوبی دیده میشود.
هوگو در قطعهای میگوید:
زرتشت میگوید: دنیا قلمرو دو خداست و طبیعی است که این دوگانگی آشفتگی پدید میآید. انسان زاده جنگ خوبی با بدی است.
در جای دیگر میگوید:
در روزگار گذشته، در اعماق آسمان، در نظر مغ ترشرو دو بازیگر موحش در دل ظلمت جلوهگر بودند. از کدام باید ترسید؟ به کدام باید روی نیاز آورد؟ مانیهای مجذوب و زرتشتی های پریده رنگ، دو دست بزرگ میدیدند که ستارگان را در صفحه شطرنج سیاه آسمان جابجا میکنند .
در قرن هجدهم و نوزدهم بسیاری از آثار بزرگ زبان پارسی مخصوصاً دو اوین شعرای بزرگ، مانند سعدی، حافظ، خیام، عطار، نظامی، فردوسی، جامی، منوچهری، ناصر خسرو، انوری، اسدی طوسی،باباطاهر، هاتف،یغما و دیگران به زبانهای اروپایی مخصوصاً فرانسه، انگلیسی و آلمانی ترجمه گردید.
انتشار این ترجمهها مردم اروپا را متوجه ادبیات غنی و ثروتمند فارسی ساخت و تألیف آثار مهم و جالبی در زبانهای فرانسه و انگلیسی و آلمانی مانند نامههای ایرانی منتسکیو، لاله رخ تامس مور، دیوان شرقی گوته، رستم و سهراب ماتیوار نولدورو کرت بطرز بیسابقهای اروپائیان را بسوی ایران و ادبیات آن جلب کرد.
به جرأت میتوان ادعا کرد که هیچ کشوری طی چند قرن نتوانسته است مانند کشور ما در کشورهای اروپایی شیفتگان بسیار داشته باشد.
تحت تأثیر فکر و اندیشه و ادب ایران آثاری در انگلستان، آلمان و فرانسه بوجود آمد که در شمار شاهکارهای جاودانی ادب جهان محسوب میشوند مانند دیوان شرقی گوته، نامههای ایرانی منتسکیو، بسوی اصفهان پی یرلوتی، کورش کبیر مادموازل دواسکودری، رستم و سهراب ماتیو ارنولد و غیره....
ترجمه شاهکارهای ادب فارسی مانند دیوان حافظ، شاهنامه فردوسی، گلستان سعدی و رباعیات خیام در فرانسه، انگلستان، آلمان و سایر کشورهای اروپایی محافل ادبی را سخت بحیرت و شگفتی انداخت و دنیای ادب غرب ناگهان خود را با آثار خارق العاده روبرو یافت. سنت بوو Sainte-Beuve وقتی ترجمه شاهنامه در جهان پیدا میشود این چنین سبک مغزانه بخودمان غره نمیشویم».
گوته یکی از ارکان چهارگانه ادب جهان وقتی حافظ را شناخت آرزو کرد که تنها مریدی از مریدان او باشد و گفت: ای حافظ سخن تو همچون ابدیت بزرگ است. زیرا آن را آغاز و انجامی نیست. کلام تو چون گنبد آسمان تنها به خود وابسته است، لاجرم میان نیمه غزلت با مطلع و مقطع آن فرقی نمیتوان گذاشت چه همه آن آیت جمال و کمال است.
و بالاخره نیچه پس از مطالعه چند غزل از حافظ نوشت:
ای حافظ، میخانهای از حکمت بنا کردی که از بزرگترین کاخ جهان بزرگتر است و بادهای از لطف سخن در آن فراهم آوردی که از طاقت نوشیدن دنیایی بیشتر است ولی میهمان این میخانه تو جز سیمرغ داستانی که میتواند بود؟ بلندی هرقله نشانی از عظمت تو و عمق هرگرداب آیتی از کمال توست. سخن تو خود شراب مستی بخش خردمندان جهان است....
رنان پس از مطالعه ترجمه بوستان سعدی نوشت: سعدی میان ما غریبه نیست در واقع او یکی از خود ماست. و باربیه دو مینار مترجم بوستان در مقدمه ترجمهاش نوشت: سعدی ترکیبی است از ظرافت هوراس، آراستگی اووید، نیشخند را بله و سادگی لافونتن.
آشنایی نویسندگان و شعرا و مردم اروپا با آثار بزرگ ادبیات پارسی موجب بوجود آمدن یک سلسله آثار مختلف در کشورهای اروپایی گردید. شعرای ایران بدون اغراق ادبیات اروپا را غنی کردند.
دیوان شرقی گوته که در شمار عالی ترین آثار ادبی اروپاست تحت تأثیر دیوان حافظ بوجود آمده است. اگر گوته با ادب پارسی و حافظ شیراز آشنا نمیشد هرگز دیوان شرقی بوجود نمیآمد.
ادبیات ملتها تنها از نظر مواد در یکدیگر تأثیر نمیکنند، بلکه طرز فکر و احساس نیز نقش مهمی در این تأثیر دارد. این افکار و احساسات مشابه یا مشترک بین نویسندگان و شعرای دو کشور رابطهای ناگسستنی بوجود میآورد و ادبیات ملتها را متحد میکند. عاملی که برخی از نویسندگان یک کشور را با نویسندگان کشوری دیگر خویشاوند میسازد همین توافق فکری و شباهت بین بینش و طرز تفکر آنان است. مابین حافظ و گوته، میان مادام مارسلین دبروالمور و سعدی و بین خیام و برخی از شعرای انگلیسی تجانس روحی فوق العادهای وجود دارد.
دیوان شرقی گوته که تحت تأثیر اشعار حافظ بوجود آمد نسلهای مختلفی از مردم اروپا مخصوصاً آلمان را با ادبیات فارسی آشنا کرد و خود تأثیری خارق العادهبرروی ادبیات آلمان و سایر کشورها گذاشت.
آشنایی اروپاییان با طرز تفکر خاص شعرای ایران آنها را متوجه شرق کرد . مشرق با ادبیات غنی و فلسفه عمیق برای نویسندگان و شعرای اروپا بصورت پناهگاه و گریز گاهی جلوهگر شد. ویکتور هوگو در Odes et Ballades میگوید:
«کاش تو نیز در سرزمین عباسها و خسروها، زیر آسمانی بی ابر میان درختان مورد و صبر به دنیا آمده بودی».
نوالیس Novalis شاعر بزرگ آلمانی در قطعه سرود شب مینویسد:
«خرد و دوراندیشی حکیمانه را تنها در شرق میتواند یافت».
و اشلگل Schlegel که چندین قطعه از شاهنامه فردوسی را به آلمانی ترجمه کرده در مقدمه ترجمه مینویسد:
«برای آنکه سرچشمه واقعی رمانتیسم را بیابیم و از آن سیراب شویم باید بمشرق زمین سفر کنیم».
گوته به یکی از دوستان خود نوشت«شرق تریاکی است که من در این دوران پرآشوب برای تخدیر روح خویش به آن پناه بردهام».
قسمت اساسی نفوذ شرق در ادبیات اروپا مرهون تأثیر ادبیات فارسی و آثار شعرای بزرگ ایران است که به زبانهای فرانسه، انگلیسی و آلمانی ترجمه گردید. زیرا برخی از شعرا و نویسندگان اروپایی بدون آن که به شرق سفر کرده باشند افسانههای دلپذیر، مناظر زیبا، بازارها و گنبدها و منارههای آن را زیباتر و فسونگر از آنچه در عالم واقع وجود داشت در آثار شعرای ایران مشاهده کردند و با الهام از آنها آثار جالبی بوجود میآورند.
چند سطر از باغ دلگشا از کنتس دونوای شاعره بزرگ فرانسوی را که آقای شجاع الدین شفا ترجمه کردهاند بخوانیم:
این نکته را در کتابی معطر و دلنشین و غم انگیز که خواندنش به من سستی دلپذیر بخشید خواندم. و حالا دیگر میدانم واقعاً باغ دلگشایی وجود دارد که میتوان آن را بچشم دید.
باغی است که از پای کوهستانی که نام سعدی دارد بسوی شیراز گسترده است.
شعرای ایران مخصوصاً سعدی، حافظ فردوسی، خیام و نظامی و مولوی دروازهای از دنیای تازه و روح و شوق و حال تازهای را بر روی شاعران اروپا گشودند و آنها را به عشقهای تند و آتشین مردم شرق و فلسفه و ذوق و حکمت و عرفان آشنا ساختند.
ترجمه غزلیات حافظ در آلمان توسط هامر، ترجمه گلستان سعدی در فرانسه و ترجمه رباعیات خیام بوسیله فیتز جرالد در انگلستان و همچنین در فرانسه و نیز ترجمه شاهنامه فردوسی توسط موهل به فرانسه که طی 40 سال انجام گرفت در ادبیات اروپا تحول عمیقی ایجاد کرد و سایر کشورهای اروپایی را متوجه زبان و ادبیات فارسی ساخت. شعرای اروپا با عطر آسمانی شرق و نسیم روح پرور ابدیت که از بوستانهای ایران میوزید آشنا شدند و مردان خارق العادهای را شناختند که در نبوغ ادبی با هومر و هوراس و اشیل برابر و یا از آنها برتر بودند.
تحت تأثیر آثار شعرای بزرگ ایران کتابها و اشعار زیادی در اروپا تألیف شد که مهمترین آنها دیوان شرقی گوته بود. حتی برخی از بزرگان شعر و ادب اروپا قطعاتی از اشعار فارسی را به صورت شعر در آثار خویش ترجمه کردند مانند قطعه گلهای سعدی از شاعره نامی فرانسه مارسلین دبردوالمور که از حیث زیبایی و ارزش با تمام آثار او برابر است:
بامدادان خواستم برایت گلهای سرخ ارمغان آورم.
اما آنقدر گل در دامنم انباشتم که بند فشرده آن تاب نیاورد و گسست.
در سایر کشورهای اروپایی کم و بیش زبان و ادبیات فارسی نفوذ و تأثیر قابل توجهی برجای گذاشته است. این نفوذ به دو صورت انجام یافته یا از طریق ترجمههای انگلیسی، فرانسه و آلمانی صورت گرفته و یا مستقیماً آثاری از زبان فارسی ترجمه شده و مورد توجه نویسندگان، شعرا و مردم کشورها واقع شده است.
در میان کشورهای اروپایی بعد از فرانسه،انگلستان، آلمان، شوروی نفوذ و تأثیر ادبیات فارسی برروی کشورهای اطریش و یوگوسلاوی نیز قابل توجه است.
در اتریش غالب آثار بزرگ فارسی ترجمه شده و حتی برخی از آنها توسط مترجمان اتریشی به دست مردم آلمان رسیده است.
یوگسلاوی از نظر سابقه آشنایی با زبان و ادبیات فارسی موقعیت خاصی در اروپا دارد زیرا درطول چند قرن در مناطق مختلف آن(صربستان، کرواسی، بوسنی و هرزگوین) زبان فارسی رواج داشته و به طور کلی زبان ادبی محسوب میشده است چنان که برخی از ادبا و شعرای برجسته این سرزمین در قرون گذشته اشعار خود را مستقیماً به فارسی سرودهاند. در بسیاری از خانوادههای قدیمی این کشور بخصوص در نزد کرواتها هنوز اشعار حافظ را از حفظ میخوانند.
سودی ادیب و شاعر بزرگ بوسنی که در سال 1001 هجری در آغاز دوران صفوی در یوگوسلاوی در گذشت از نخستین کسانی بود که در اروپا دیوان حافظ و گلستان سعدی را ترجمه کرد و چند شرح بر این کتب و برمثنوی مولوی نوشت.
معروف ترین شعرا و ادبایی که در قرون گذشته در این کشور به زبان فارسی شعر گفتهاند عبارتند از عدنی، درویش، دده، نرگسی مؤلف خمسه نرگسی که به پیروی از خمسه نظامی سروده شده-صبوحی-رشدی.
در نیمه دوم قرن دوازدهم هجری نویسندهای به نام فوزی که اهل مستار (صربستان) یوگسلاوی بود کتابی به فارسی به شیوه گلستان سعدی بنام بلبلستان نوشت که در همان زمان شهرت یافت.
از سال 1879 میلادی(1285 شمسی) در زمینه ترجمه اشعار حافظ و سعدی و رباعیات خیام و عبید زاکانی و همچنین دستور زبان فارسی از طرف دانشمندان و نویسندگان این کشور کوشش هایی به عمل آمد.
علاقه و عشق به این زبان شیرین سبب شده است که شبستان آموزش آن همچنان روشن و عطرآگین و پرجوش و خروش و پرنشاط باشد . از این قند پارسی حدیث خوش آرزومندی حافظ را بشنوند و بخوانند و در کاخ بلندی که فردوسی بزرگ از نظم پارسی پی افکنده است به گردش در آیند و از جادوی سخن نظامی، مسحور و مسرور شوند و حکایات پرمایه و پرمعنای مولوی را از زبان نیِ وجود او استماع کنند و نصایح و کلمات و جملات حکمت آموز سعدی را که در بسیط زمین گسترده است به گوش دل و جان بشنوند و با این زبان شیرین به سیر آفاق و انفس بپردازند و با سیمرغ عطار به طرف قلة قاف ادبیات فارسی به پرواز در آیند و به جهانیان بگویند که فارسی شکر است.
امپراطوران عثمانی گاهی به زبان فارسی شعر می گفته اند و چه لذت بخش است وقتی انسان می شنود که بلند ترین و گویاترین مفاهیم و مضامین شعر عرفانی فارسی در کشور ترکیه، در شهر قونیه و در مقبرة مولانا با آن آداب و رسوم زیبا و عارفانه خوانده می شود.
در نی خلقت، خدا تا در دمید
نی ز نی نالان تر از ملّا که دید؟
یارب این نی زن چه دلکش می زند
نی زدن گفتند، آتش می زند
آتش است این بانگ نای و نیست باد
هر که این آتش ندارد نیست باد
و نیز ابن بطوطه، جهانگرد مغربی (703-779 ق) میگوید هنگامیکه در دربار پکن به سر میبرد، در مجلس فرزند امپراتور غزلی از سعدی میخواندند و در شمال سوماترا بر سنگ گوری پارهای از یک غزل سعدی کندهاند که در آن از ناپایداری جهان سخن رفته است. روزگاری در سریلانکا شعر فارسی میگفتند و پادشاه این جزیره به فارسی سخن میگفت. در کریمه غازی گران خان دوم، پادشاه این سرزمین که از نوادگان جوچی، نبیره چنگیز خان بود به فارسی شعر میگفت و یک مثنوی به نام «گل و بلبل» دارد. حاکمان عثمانی شعر فارسی میگفتند و ممدوح شاعران فارسی گوی قلمرو امپراتوری خود بودند. سلطان سلیم یکم عثمانی (918-1016ق) با تخلّص سلیم و سلیمیشعر میگفت و دیوانی از او باقی مانده است. خوزی موستاری (1160 ق) از مردم موستار در بوسنی کتابی به نام «بلبلستان» به تقلید از گلستان سعدی نوشته و شیخ عبدالسلام مجرم از مردم تیرانا در آلبانی مجموعهای از قصاید فارسی در مدح سلیم سوم عثمانی(1203- 1222ق) دارد. در بارکند و کاشغر چین شعر فارسی رواج و رونق فراوان داشت و رعدی و امیری(1013ق)،شعرای فارسی سرا امیران این منطقه را به قصاید فارسی می ستودند.
تحلیل و بررسیها نشان میدهد که در حال حاضر در اکثر دانشگاهها و مراکز علمی و پژوهشی و فرهنگی جهان کرسیهای آموزش زبان فارسی وجود دارد و این روند با سرعت در حال افزایش است و مردم زیادی در سراسر جهان میخواهند آثار بزرگان فارسیگوی را در زبان اصلی بخوانند و فراگیرند و ما راست که دست بر دست هم بدهیم و این تشنگان کلام ناب را که در اندرون دریای آن قند هست و پند هست و هر چه میخواهند خواهند یافت، سیراب نماییم.